کاربرد و هدف از ساخت پیکرکهای ونوس آنها چه بوده است؟
کاربرد و هدف از ساخت پیکرکهای ونوس آنها چه بوده است؟
حتماً قبلاً تصویری از پیکرکهای موسوم به ونوس را دیدهاید و یا نامشان قبلاً به گوشتان خورده است. این پیکرکهایی که در اروپا و آسیا یافت میشوند و به دوره پارینهسنگی باز میگردنند، در مجموع تحت عنوان پیکرکهای ونوس شناخته میشوند. این پیکرکها به بینندگان مدرن کمک میکنند تا با گذشته بسیار دور و دنیای سازندگان آنها، حدود سیوپنج تا چهاردههزارسال پیش ارتباط برقرار کنند.
شاید بتوان گفت که انسانها حدود هشتادهزارسال پیش هنرمند شدند، اما نخستین سوژههای آنها مردم نبودند. برخی از اولین نمونهها شبیه به الگوهای هندسی انتزاعی بودند. هرچه که انسانها به سمت تصویرسازیهایی واقعیتر از دنیای اطرافشان پیش رفتند، جانورانی همچون اسبهای غار شووه (Chauvet Cave) در جنوب شرق فرانسه ازجمله موضوعات مورد علاقه آنان بود.
اشکال انسانی حدود سیهزار تا چهلهزارسال پیش و در دوره پارینهسنگی ظاهر شدند. آثار هنری کمی، که انسانها را به تصویر میکشد از آن دوره باقی مانده است و از بین آنان نیز بیشترشان زن هستند تا مرد. تقریباً دویست اثر هنری که اکنون آنها را ونوس میخوانیم در سراسر اروپای غربی (بیشتر در ناحیه پیرنه و جنوب غرب فرانسه و ایتالیا.)، اروپای مرکزی(خصوصاً اطراف حوضههای راین و دانوب) و اروپای شرقی و آسیا(در جنوب روسیه و سیبری) یافت شدهاند.
بارزترین ویژگی این آثار هنری، چه آنهایی که از سنگ و یا گِل ساخته شدهاند و چه آنهایی که از استخوان، سایز و اندازهشان است که همه آنها کوچک هستند و بین دو تا ده اینچ (هر اینچ 2.54 سانتیمتر است) ارتفاع دارند که امکان جابهجاییشان را برای انسانهای آن دوره آسان میکند.
بسیاری از چهرههای این پیکرکهای ونوس فاقد ابرو، چشم، بینی و دهان هستند. زمانی هم که ویژگیهایی بر روی چهرهها وجود دارد، به صورت بسیار کلی نمایان میشوند، که باعث شده است تا محققان باور داشته باشند که اینها بازنماییهایی عمومی از زنان هستند تا پرترهای از زنانی خاص.
ازجمله دیگر ویژگیهای بارز این پیکرکهای عصر سنگ آن است که بسیاری از آنان برهنه هستند. تعداد کمی از پیکرکها حداقل تزئیناتی چون گردنبند، کمربند یا دستبند دارند. بدن این پیکرکها نشاندهنده شکلهای فیزیکی مختلفی است- برخی از آنها لاغر بوده و برخی دیگر هیکلی گرد دارند- درحالی که سینهها و شکم آنها برجسته است.
قدیمیترین پیکرکی که تا امروز کشف شده است از محوطه Hohle Felse در آلمان است که به حدود 35هزارسال پیش باز میگردد. قد این پیکرک تنها 2.75 اینچ است. پیکرکهایی نیز کشف شدهاند که به حدود 14هزارسال پیش باز میگردند. چنین بازه زمانی گستردهای نشاندهنده آن است که این پیکرکها برای انسانهای دوره پیش از تاریخ برای مدت زمانی طولانی اهمیت داشتند.
در قرن نوزده بود که محققان اروپایی بازیابی این پیکرکهای به اصطلاح ونوس را آغاز کردند. پُل هورولت- باستانشناس آلمانی- اولین آنها را در سال 1864 کشف کرد. او پیکرکی به ارتفاع سهاینچ از جنس عاج را در لوگری-باس (Laugerie-Basse) فرانسه یافت. بررسیها حاکی از آن است که این پیکرک به حدود هفدههزار تا دوازدههزارسال پیش بازمیگردد.
هورولت این پیکرک را Vénus impudique به معنای «ونوس بیحیا» نامگذاری کرد. او این کار را با اشاره به آثار هنری اروپاییای کرد که Vénus pudica یا «ونوس متواضع» را به تصویر کشیدهاند. از مشهورترین این نمونهها «تولد ونوس» اثر ساندرو بوتیچلی است که در آن ونوس- الهه عشق و زیبایی در روم- متواضعانه برهنگی خود را از دید بیننده پنهان میکند. پیکرک پیش از تاریخی یافت شده در لوگری-باس و بسیاری دیگر از پیکرکهایی که پس از آن یافت شدند، بدن خود را نپوشاندهاند. نامگذاری هورولت توسط دیگر باستانشناسان آن زمان نیز مورد توجه قرار گرفت و دیری نگذشت که چنین پیکرکهایی از دوره پیش از تاریخ مجموعاً در تصور جمعی تحت عنوان «ونوس» شناخته شدند.
محققان باور دارند که ونوس براسمپوی (Venus of Brassempouy) که در سال 1894 یافت شد، قدیمیترین نمونه از صورت انسان باشد. این اثر تقریباً بیستوپنجهزارسال پیش و از عاج ساخته شده. این اثر را گاهی به علت الگوی خطوطی که در سرش نقش بسته است، «بانوی کلاهدار» مینامند. بعضی از محققان این خطوط را به عنوان سرپوشی همراه با الگویی تزئینی تفسیر میکنند، درحالی که دیگر محققان باور دارند تنها نشاندهنده موی سر است.
ونوس براسمپوی، کوچک است و کمی بیشتر از یک اینچ طول دارد. محققان باور دارند که زمانی بخشی از یک پیکرکی بزرگتر بوده که از عاج ماموت ساخته شده. ادوارد پیت- باستانشناس فرانسوی- این مجسمه را در غاری در جنوب غرب فرانسه یافت. این غار در دهه 1890 کاوش میشد و گروه پیت قطعات دیگری را هم از آثاری به شکل انسان یافتند که برخی از آنها ظاهری زنانه داشتند.
اما شاید از مشهورترین این پیکرکها، ونوس ویلندورف (Venus of Willendorf) باشد که در دره دانوب در اتریش یافت شد و از جایی که در سال 1908 در آن یافت شد، آن را نامگذاری کردند. این پیکره کوچک که از جنس آهک است کمی بیش از چهار اینچ ارتفاع دارد. هنرمند این اثر، چندین نوار را دور سر پیکرک حکاکی کرده است که ممکن است موهایش و یا شاید هم تصویر یک کلاه باشد.
تاکید هنرمند بر روی برخی از اندامهای زنانه باعث شده است تا محققان در دهه 1900 باور داشته باشند که این اثر هنری یک الهه باروری و تجسم عشق و زیبایی بوده است. با به وجود آمدن بحثهایی پیرامون آنکه چه شواهدی وجود دارد تا تایید کند که ونوس ویلندورف کارکردی مشابه با همنام دوره رومی خود (یعنی ونوس) دارد، نتیجهگیری این محققان در سالهای بعد مورد بررسی قرار گرفت.
این مجسمهها هرچند کوچک، اما بحثهایی که پیرامون آنها شکل گرفته است بسیاراند. کارکرد و معنای این پیکرکهای ونوس از کشف اولیه آنها در قرن نوزده مورد بحث بوده است. انسانهای عصر سنگ، هیچ نوشتهای را از خود به جا نگذاشتهاند، بنابراین محققان ناچار بودند تا برای تدوین فرضیههای مختلف بر مدارک باستانشناختی تکیه کنند. از آنجایی که چنین شواهدی جای بیشتری برای تفسیر دارند، دستیابی به اتفاق نظر برای محققان دشوار بوده است. حتی اصطلاح «ونوس» نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. چراکه یک نابههنگامی(Anachronism) است. (زیرا [الهه] ونوس تا دوره رومی مورد پرستش قرار نمیگیرد.) و دیگر آنکه میتواند به آن اشاره داشته باشد که این پیکرکهای عصر سنگ همان نقشی را ایفا میکردند که الهههای رومی. این نام (ونوس) در ذهن عموم باقی مانده است، اما در میان محققان بحثهایی درمورد استفاده مداوم از آن شکل گرفته است.
یکی از اولین و رایجترین نظریهها درمورد این پیکرکها آن بود که این پیکرکهای کوچک، الهههای باروری و تولید مثل بودند. این نظریه این ایده را مطرح میکند که جوامع در سراسر اروپا و آسیا آنقدر بر باروری و مادرانگی ارزش قائل بودند که آن را در آثار هنریشان هم نشان میدادند.
برخی از محققان باور دارند که شاید این پیکرکها اهدافی تشریفاتی دارند. پیکرکهای زنان شاید به عنوان پیوندی بین دنیای زندگان و مردگان در این زمینه عمل میکردند. برخی دیگر باور دارند که این پیکرکها آیینی بوده و [مردمان] باور داشتند که دارای قدرتهای ماوراءالطبیعی بودند.
دیگر فرضیهها بیشتر جنبه دنیوی و این جهانی داشته و از جنبههای دینی فاصله گرفته است. نظریات دیگر محققان نیز حوزههای وسیعی را دربر میگیرد. قطعاً این امکان وجود دارد که این پیکرکها در دورهها و مکانهای گوناگون، اهداف گوناگونی داشته باشند. چراکه نواحی جغرافیایی و دورههای زمانیای که در آنها پیدا شدهاند نیز، وسیع و گسترده است.
یکی از نظریات بحثبرانگیز بر آن است که برخی از این پیکرکها ممکن است یک خودنگاره باشند که از دید زنی که به بدن خود نگاه میکند ساخته شده باشند. هرچقدر که تحقیقات پیش میرود و کشفیات جدیدتری انجام میشود، ایدهها و نظریات مختلف نیز به تحول خود ادامه میدهند.
اشکال ظاهری این پیکرکها، باعث شده است تا بسیاری از محققانی که به بررسی هنر پیش از تاریخ مشغولاند، آن را به تولید مثل مرتبط بدانند.
مطالعات در حوزه میزان تولد و جمعیتشناسی جوامع شکارچی-گردآورنده امروزی نشان از آن دارد که زنی که در سلامت مطلوب به سن چهلسالگی میرسد، احتمالاً به طور میانگین شش تا هفت فرزند دارد. اما در دوره پارینهسنگی، نرخ مرگومیر کودکان و نوزدان بیشتر بود. محاسبه ارقام دقیق دشوار است، اما برخی از مطالعات تخمین میزنند که تقریباً بیستوهشتدرصد کودکان در سال اول زندگی، جان خود را از دست میدادند. علاوهبر مرگومیر بالای نوزادان، مرگومیر زنانی که هنگام زایمان یا کمی بعد از آن نیز جان خود را از دست میدادند- که محاسبه دقیق آن نیز کار دشواری است- به همان اندازه، تخمین زده میشود که نسبتاً بالا بوده است. حفظ جمعیت، باتوجه به چنین روندهای جمعیتی، دشوار بوده است.
محققانی که به مطالعه این پیکرکهای ونوس مشغولاند، هنگام تدوین فرضیههای خود درمورد انگیزههای خلق این پیکرکها، چنین واقعیتهایی را هم در نظر میگیرند. آنها این پیکرکها را به عنوان بازنماییای از مادران سالم میبینند که قدرت فیزیکی آنها بیشترین امکان را برای تداوم گروه فراهم میکرده است. شاید مردمان عصر سنگ باور داشتند که زنی با تغذیه کافی، احتمال بیشتری داشت تا نوزادی با تغذیه خوب به دنیا آورد و از سختیهای بارداری و زایمان نیز جان سالم به دربرد.
با این حال، برخی از این پیکرکها با این فرضیهها مطابقت ندارند. پیکرکهای یافت شده در روسیه و سیبری به طور قابل توجهی متفاوت هستند. قدمت آنها تقریباً به هفدههزارسال پیش بازمیگردد. با اینکه این پیکرکها هم همانند نمونههای یافت شده در اروپای غربی، برهنه بوده و فاقد ویژگیهایی در صورتشان هستند، اما بدن آنها لاغرتر بوده و برخی از ویژگیهای پیکرکهای یافت شده در اروپا را ندارد. برخی از محققان باور دارند که گروههایی که در این نواحی زندگی میکردند ثبات بیشتری داشته و نگرانیهای کمتری درمورد حفظ جمعیت داشتند.
تعداد زیاد پیکرکهای زنان در دوره پارینهسنگی نشان از اهمیت اجتماعی زنان در جوامع شکارچی-گردآورنده آن زمان دارد. قابل توجه است که در نظر بگیریم که این پیکرکهای زنان، با ویژگیهای مشابه بسیار، در گستره جغرافیایی وسیعی از جوامع پارینهسنگی(از جنوب فرانسه تا سیبری) برای حداقل بیستهزارسال ایجاد میشدند. شواهد باستانشناختی نشان از یک ایدئولوژی مشترک با ریشههای عمیق در دوره پارینهسنگی درمورد ارزش زنان دارد.