هاست پرسرعت
تکنولوژی

هنر کنترل ذهن: چهار تکنیک علمی برای بازآموزی مغز و افزایش بهره‌وری

هنر کنترل ذهن: چهار تکنیک علمی برای بازآموزی مغز و افزایش بهره‌وری

مغز انسان، با تمام پیچیدگی‌هایش، همچنان پر از شگفتی است. مثال بارز برای این جمله، گلن گولد، پیانیست نابغه‌ای است که به‌جای صرف‌کردن ساعت‌های بی‌شمار برای تمرین فیزیکی، بخش عمده‌ای از تمریناتش را با ذهن انجام می‌داد. روش به‌کاررفته توسط گولد، تکنیکی منحصربه‌فرد و خاص بود: ترکیبی از تجسم ذهنی و ضربه‌زدن با انگشتان. این تمرینات مداوم باعث شده بود که مغز و دستان او با هم هماهنگ شوند. در نتیجه، درخشش بی‌نظیر گولد نه فقط به‌دلیل استعداد بالای او، بلکه حاصل بازسازی مسیرهای عصبی از طریق تمرین آگاهانه بود.تمرین آگاهانه فقط به دنیای موسیقی محدود نمی‌شود. افراد در هر حرفه‌ای، می‌توانند از قدرت مغز خود بهره برده و عملکردشان را بهبود بخشند. مغز انسان ابزاری قدرتمند است که می‌تواند مسائل پیچیده را حل کند، ارتباطات جدیدی ایجاد کند و نوآوری‌های شگفت‌انگیزی به وجود آورد. اما همین مغز، گاهی ما را به دام می‌اندازد. تعصبات و سوگیری‌های ذهنی، واکنش‌های هیجانی و نگاه کوتاه‌مدت، همه از ویژگی‌های طبیعی مغز ما هستند. غریزه‌ای که برای بقای ما تکامل یافته، در محیط‌های کاری امروزی می‌تواند به مانعی برای همکاری، خلاقیت و تصمیم‌گیری تبدیل شود.افراد در هر حرفه‌ای می‌توانند از قدرت مغز خود بهره برده و عملکردشان را بهبود بخشنداما خبر خوب این است که می‌توانیم با کمک یافته‌های علوم اعصاب و روان‌شناسی، مغزمان را به‌شکل هوشمندانه‌تری هدایت و رهبری کنیم. با ایجاد عادت‌های مفید، می‌توانیم دام‌های ذهنی را دور زده و عملکرد خود را در محیط کار نیز ارتقا دهیم. در ادامه، چهار تکنیک علمی اثبات‌شده برای بازسازی مسیرهای ذهنی آورده شده است که به شما کمک می‌کند خلاق‌تر باشید، بهتر ارتباط برقرار کنید و در مسیر شغلی خود، پیشرفت سریع و چشم‌گیری داشته باشید.کپی لینک۱. هرآنچه با هم فعال شود، به یکدیگر متصل می‌شودمغز ما از توانایی ایجاد ۱۰۰ تریلیون شبکه‌ی ارتباطی مختلف برخوردار است. با این وجود، درست مانند مسیری که هر روز برای رسیدن به محل کار طی می‌کنیم، مغز نیز مسیرهای عصبی پرتکراری را به وجود می‌آورد. به همین دلیل است که تکرار، مهارت را تقویت می‌کند و عادت‌ها، چه خوب و چه بد، به‌مرور تثبیت می‌شوند.در محیط کار، به‌کارگیری این اصل می‌تواند هم به نفع ما باشد و هم خلاف میل ما. اگر همواره در شرایط استرس‌زا واکنش عصبی و پرخاشگرانه نشان دهیم، این الگوی رفتاری در مغزمان تثبیت شده و در آینده نیز با احتمال بیشتری به همان شیوه واکنش نشان خواهیم داد. اما خوشبختانه، می‌توانیم از این ویژگی به نفع خود استفاده کنیم. با ایجاد ارتباطات مثبت و تکرار رفتارهای سازنده، می‌توانیم مغز را برای موفقیت بازسازی کنیم. برای این کار، فقط باید تکنیک‌های زیر را دنبال کنید:قدردانی و شکرگزاری را تمرین کنید: روز کاری را با مرور سه اتفاق خوب که برای شما رخ داده‌اند به پایان برسانید. این کار به‌مرور، مغز را به تمرکز بر جنبه‌های مثبت عادت می‌دهد و در نتیجه، باعث تقویت روحیه و تاب‌آوری می‌شود.موفقیت را تجسم کنید: ورزشکاران و نوازندگان حرفه‌ای از تجسم ذهنی برای بهبود عملکردشان استفاده می‌کنند. شما هم می‌توانید قبل از ارائه‌ی گزارش یا شرکت در جلسه‌ای مهم، نتایج موفقیت‌آمیز را در ذهن خود شبیه‌سازی کنید. با این روش، مسیرهای عصبی مشابه تمرین واقعی فعال شده و باعث افزایش اعتمادبه‌نفس می‌شود.عادت‌های نادرست را با عادت‌های سازنده جایگزین کنید: به‌جای تلاش برای ترک عادت‌های بد، آن‌ها را با عادت‌های مفیدتر جایگزین کنید. مثلاً، اگر تمایل دارید در جلسات صحبت دیگران را قطع کنید، تمرین کنید که پیش از صحبت‌کردن، ابتدا سؤالی را مطرح کنید. هر بار که این رفتار را تکرار کنید، الگوی جدیدی در مغز شما به وجود می‌آید.بدین صورت، با انتخاب آگاهانه‌ی افکار و رفتارهایی که می‌خواهید تقویت شوند، می‌توانید مغز خود را برای پیشرفت در بلندمدت برنامه‌ریزی کنید.کپی لینک۲. مقابله با تعصبات شناختی و سوگیری تأییدییکی از موانع ذهنی که ما را از یادگیری و نوآوری بازمی‌دارد، تمایل به تأیید عقاید از پیش‌ساخته‌شده‌ی خودمان است. حتی تحصیلکرده‌ترین و آگاه‌ترین افراد نیز از این خطای شناختی مصون نیستند. این پدیده که به «سوگیری تأییدی» معروف است، باعث می‌شود اطلاعاتی را ترجیح دهیم که باورهای ما را تقویت می‌کند و شواهدی را که ممکن است خلاف دیدگاه ما باشند، نادیده بگیریم. مطالعه‌ای نشان داده است که روان‌شناسان در ۷۷ درصد مواقع، بیشتر به دنبال اطلاعاتی می‌گردند که تشخیص اولیه‌ی آن‌ها را تأیید کند تا اینکه شواهد مخالف را بررسی کنند.در محیط کار، سوگیری تأییدی زمانی رخ می‌دهد که قضاوت‌های زودهنگام درباره‌ی همکاران را کنار نمی‌گذاریم، بیش‌از‌حد به روش‌ها و راه‌حل‌های قدیمی تکیه می‌کنیم، از ابهام دوری می‌کنیم یا بازخوردهای مخالف را نادیده می‌گیریم. اگر این رفتار کنترل نشود، مسیر رشد و پیشرفت را مسدود می‌کند.حذف تعصبات فردی و سازمانی، یکی از قدرتمندترین اقداماتی است که می‌توانیم در راستای بهبود عملکرد خود انجام دهیم. وقتی فرضیات را به چالش می‌کشیم، «حقایق شناخته‌شده» خود را نادیده می‌گیریم تا با روی باز، باورها و ایده‌های دیگران را ببینیم و بر این اساس، مدل‌های ذهنی خود را نیز رشد دهیم. یادگیری، نوآوری و پیشرفت، اینگونه در مسیر ما قرار می‌گیرند. برای کاهش سوگیری تأییدی، می‌توانید از راهکارهای زیر استفاده کنید:پرسشگری را تمرین کنید: از خود بپرسید: «ممکن است چه چیزی را نادیده گرفته باشم؟» یا «چه شواهدی می‌تواند باور من را نقض کند؟» و یا: «اگر برعکسش درست بود چه می‌شود؟!»دیدگاه‌های مخالف را جست‌وجو کنید: خود را در معرض نظرات متنوع قرار دهید و گفت‌وگوهای سازنده‌ای را با افرادی که دیدگاه‌های متفاوتی دارند، ترتیب دهید.بازخوردها را بازنگری کنید: زمانی که با بازخوردی مواجه می‌شوید که با باورهای شما سازگار نیست، به‌جای رد کردن، سعی کنید چیزی از آن یاد بگیرید.مغز همیشه تمایل دارد تا مسیری با کمترین میزان چالش را انتخاب کند، اما رشد واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که ما آگاهانه مسیرهای جدیدی را خلق کنیم.کپی لینک۳. حذف تفکر «ما در برابر دیگران»ذهن انسان ذاتاً به صورت قبیله‌ای طراحی شده است. در طول تاریخ، بقای فرد به میزان تعلق او به گروه و تمایز بین «ما» (ایمن) و «دیگران» (خطرناک) وابسته بوده است. این غریزه‌ی تکاملی هنوز هم در محیط کار دیده می‌شود و جدایی، رقابت و سوگیری را به وجود می‌آورد.گروه‌های مختلف در محل کار، یکدیگر را مقصر فرصت‌های از‌دست‌رفته می‌دانند. مدیران و کارکنان بر سر سیاست‌های محل کار دچار اختلاف می‌شوند. تیم‌ها به‌جای همکاری برای رسیدن به اهداف مشترک، با یکدیگر بر سر منابع رقابت می‌کنند.چنین تفکراتی اعتماد را از بین می‌برند، همکاری را سرکوب می‌کنند و محیط کار ناسالمی را به وجود می‌آورند. اما واقعیت این است که بیشتر درگیری‌ها در محیط کار ناشی از سوءتفاهم هستند، نه بدخواهی. ذهن ما به‌طور پیش‌فرض از «گروه خودمان» محافظت می‌کند، به‌جای اینکه پلی برای درک متقابل و دستیابی به اهداف مشترک بسازد. برای شکستن این الگو، سه راهکار مؤثر وجود دارد:با «دیگران» آشنا شوید: محیطی را به وجود آورید که در آن افراد بتوانند به‌طور معناداری با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. وقتی افراد انسانیت یکدیگر را ببینند، «ما در برابر دیگران» نیز به «ما» تبدیل می‌شود.بر اهداف مشترک تمرکز کنید: به تیم‌ها یادآوری کنید که تصویر بزرگ‌تر را ببینند. روایت رقابت را به همکاری تغییر دهید و اهداف را نه به‌صورت فردی، بلکه به‌شکل جمعی تعریف کنید.همدلی را گسترش دهید: ذهن ما به‌شکلی طراحی شده که بیشتر با افراد شبیه خودمان همدلی کند. برای تقویت مهارت همدلی، روابط خود را در محیط کار گسترش دهید و به‌طور آگاهانه، تلاش کنید تا افراد متفاوت از خود را نیز درک کنید.شکستن تفکر «ما در برابر دیگران» نیازمند تلاش است، اما نتایج شگفت‌انگیز خواهد بود. وقتی گروه‌های مختلف حول یک هدف مشترک با هم متحد شوند، توانایی بالقوه‌ی جمعی خود را آزاد کرده و محیطی ایجاد می‌کنند که اعتماد و نوآوری در آن شکوفاست.کپی لینک۴. پذیرش شکست به‌عنوان یک معلمشکست، سیستم هشدار مغز را فعال می‌کند. به‌ویژه، با تحریک بخش آمیگدال (بادامک مغز)، واکنش جنگ یا گریز را به همراه می‌آورد. این فرایند، هورمون استرس (کورتیزول) را آزاد کرده و در نهایت، ممکن است باعث شود که افراد از خطر کردن بترسند، از چالش‌ها دوری کنند و یا به‌جای پذیرش مسئولیت خود، دیگران را مقصر بدانند.اما شکست بخشی اجتناب‌ناپذیر از کار، پیشرفت و رشد است. طرز تفکر ثابت، شکست را نشانه‌ای از ناتوانی می‌داند، اما طرز فکر رشد، آن را فرصتی برای یادگیری و پیشرفت تلقی می‌کند.مشکل اینجاست که مغز ما به‌طور طبیعی به سمت رشد تمایل ندارد؛ بلکه به دنبال راحتی و اجتناب از درد است. برای افزایش تاب‌آوری، باید ذهن خود را آموزش دهید که شکست را نه به‌عنوان یک تهدید، بلکه به‌عنوان یک درس ببیند. با این سه روش، شکست را به درسی برای رشد تبدیل کنید:دیدگاه خود را تغییر دهید: وقتی شکست می‌خورید، به‌جای انتقاد از خود، مهربان باشید. به‌جای اینکه بگویید: «من در این کار افتضاحم»، به خود بگویید: «من در حال یادگیری هستم و این هم بخشی از مسیر پیشرفت من است.»بازتاب و یادگیری: پس از یک بار شکست، از خود بپرسید: «چه درسی از این تجربه گرفتم؟ و دفعه‌ی بعدی باید چه تغییری در کارم ایجاد کنم؟»نه فقط نتیجه، بلکه مسیر تلاش را نیز گرامی بدارید: شجاعتی را که برای امتحان کردن مسیری تازه به خرج داده‌اید، تحسین کنید، حتی اگر نتیجه مطابق انتظارتان نیست.سازمان‌ها می‌توانند با طبیعی جلوه دادن شکست و معرفی آن به‌عنوان گامی ضروری در مسیر نوآوری، طرز تفکر رشد را پرورش دهند. وقتی رهبران شکست‌های خود را با دیگران به اشتراک می‌گذارند و از آن‌ها درس می‌گیرند، پیامی قدرتمند به دیگران منتقل می‌شود.بیشتر بخوانید۱۰۰ دانستنی جذاب درباره مغز انسان22 دی 02مطالعه ’19مغز انسان‌ها درحال بزرگ‌تر شدن است13 فروردین 03مطالعه ‘3آیا انسان واقعاً فقط از ۱۰ درصد مغز خود استفاده می‌کند؟24 مرداد 02مطالعه ‘5همه‌ی ما در هر لحظه از مغز خود استفاده می‌کنیم. اما همان‌طور که هر فناوری پیچیده‌ای نیاز به راه‌اندازی مجدد و بازآموزی دارد، ذهن ما نیز هرازگاهی نیازمند بازنگری است. لحظه‌ای مکث کنید و به درون خود بنگرید. چه الگوهایی دیگر برای شما مفید نیستند؟ چه تعصباتی نیاز به اصلاح دارند؟ چه پل‌هایی باید دوباره ساخته شوند؟با تغییر مسیرهای فکری، از خلق عادت‌های مثبت گرفته تا به‌چالش‌کشیدن تعصبات ذهنی و پذیرش شکست به عنوان فرصتی برای یادگیری، می‌توانیم واکنش‌های ناخودآگاه را به رفتارهای آگاهانه و هدفمند تبدیل کنیم. مغز خود را تمرین دهید تا کار خود را متحول کنید.رشد یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد، اما همان‌طور که تمرین مداوم گلن گولد به او کمک کرد تا به مرتبه‌ی استادی برسد، تلاش مداوم و هدفمند ما نیز می‌تواند عملکردمان را به سطحی بی‌نظیر برساند.

نمایش بیشتر
دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا