نقد فیلم Showing Up | هنر جان میبخشد

نقد فیلم Showing Up | هنر جان میبخشد
Showing Up جدیدترین فیلم کلی رایکارد که در جشنوارهی کن ۲۰۲۲ بهنمایش درآمد، فیلمی هنری و نشات گرفته از جهان انسانهای تنهاست. فیلمی که به هنر اهمیت میدهد و نمایانگر دیدگاههای تازهای از جهان فیلمسازی این کارگردان است.
جریان فیلمسازی مستقل و آثار هنری ساخته شده در سینما همیشه مخاطبان خاص خود را طلبیدهاند. فیلمهایی که پاتوق همیشگیشان جشنوارههای هنری و مطرحی مثل کن است و نمیتوان ازشان ردی در هالیوود یا اسکار پیدا کرد. کلی رایکارد یکی از همین کارگردانان جریان مستقل فیلمسازی در آمریکاست که هم از لحاظ فرمیک و هم از نظر محتوایی کارنامهای دغدغهمند دارد. سال ۲۰۱۹ بود که او با ساخت فیلم اولین گاو (First Cow)، خودش را بهعنوان کارگردانی مولف و متفاوت تثبیت کرد و منتقدان و مخاطبان سینما را نسبت به دیدن اثر بعدیاش کنجکاو ساخت.
Showing Up، برای اولینبار در سال ۲۰۲۲ برای تصاحب نخل طلای بهترین فیلم در جشنوارهی کن بهنمایش درآمد، فیلمی که توجه و تحسین منتقدان را با خود همراه کرد و اثری جدای از دیگر فیلمهای کارنامهی این کارگردان نبود. شرکت A24 که یکی از متفاوتترین و غیرمعمولترینهای صنعت فیلمسازی است و سال گذشته نیز فیلم تجاری همه چیز همه جا به یکبارهاش (Everything Everywhere All At Once) به دریافت چند جایزهی اسکار رسید در Showing Up رایکارد با او همکاری داشته است، اتفاقی که میتواند رویکرد و سیاستهای چندگانهی این شرکت عجیب را بیشازپیش برای مخاطبان سینمایی مشخص کند.
در ادامه بخشهایی از داستان فیلم مشخص میشود
Showing Up، مثل دیگر کارهای رایکارد، سَرایدهای ساده و قابل دسترس دارد. خیلی روان است و با استفاده از فرمی ساده به بیان قصهای عمیق دربارهی زندگی یک هنرمند میپردازد. میشل ویلیامز بازیگر همیشگی رایکارد، نقش آن آدم سرگشتهی فیلمهای این کارگردان را بازی میکند. لیز مجسمهسازی است که حین آمادهسازی نمایشگاه هنری خود دچار مشکلات متعددی در زندگی شخصیاش میشود و هرطور که شده باید روی برگزاری نمایشگاهاش تمرکز کند. آب گرم خانهی لیز خراب است، صاحبخانهاش جو به این اتفاق اهمیت نمیدهد، برادرش نیز دچار مشکلات روحی و روانی شدیدی شده، پدرش چند دوست مفتخور هیپی پیدا کرده و از طرفی هم باید از یک کبوتر مجروح با بالی شکسته نگهداری کند.
رایکارد تخصصاش بیرون کشیدن دردهای عمیق از آدمها و زندگیهای عادی است
سینمای رایکارد بهطور جدی با فیلم وندی و لوسی (Wendy And Lucy) شروع میشود، فیلمی که درنهایت سادگی دربردارندهی مفاهیمی عمیق و لایهمند از دنیای آدمهای تنهاست. آنهایی که سرگشته و دردمندند، راه به جائی ندارند و نمیدانند که در کدامین نقطهی این جهان شلوغ به آرامش برسند. گویی آن وندی که سوار بر قطار شده و سگاش را رها کرده، حالا در دانشگاهی در پورتلند اورگان پیاده شده و نامش هم لیز است. او همچنان برای حمام کردن، آب گرم ندارد و از خانوادهاش نیز نمیتواند انتظار چندانی داشته باشد. آدمهای رایکارد، شخصیتهایی عادی و معمولی اند، هیچگاه دیده نمیشوند، رنج میکشند و صدایشان نیز بیرون نمیآید. آنها محکوم به ادامهی زندگی میشوند و اتفاقاتی ناخوانده مسیر معمولی زندگیشان را مورد هجوم خود قرار میدهد.
رایکارد تخصصاش بیرون کشیدن دردهای عمیق از آدمها و زندگیهای عادی است. فیلمسازی که شخصیتهایش در حاشیهی دید ما زندگی میکنند. کارکترهای مهم رایکارد، کارکترهای عادی و پیشوپا افتادهی فیلمسازان دیگر هستند. لیز مثل وندی، کینگلو و لوکی، جیمی و بث (برخی زنان)، مورد ظلم و بیتوجهی قرار میگیرد. لیز درست مانند وندی جایی برای حمام کردن ندارد مثل کارکترهای برخی زنان کارهایش آنچنان که باید مورد توجه قرار نمیگیرند. او مثل کینگلو و لوکی بهدنبال موقعیتی شغلی و کاری است تا که بتواند خودش را اثبات کند. رایکارد همانطور که در آثار قبلیاش به دور از کارکترهای خود میایستد و بهتصویر میکشدشان، در اینجا نیز، لیز نیز در گوشهای ایستاده و منتظر است تا که رایکارد از دور لنزاش را روی زندگی او فوکوس کند. قهرمان قصهی نمایش همانقدر برایمان مبهم است که وندی (وندی و لوسی)، جاش (حرکات شبانه) و جیمی (برخی زنان) نیز برایمان ناشناخته بودند. اما این مینیمال و مجازگویی باز هم در اوج هنر فیلمساز اتفاق میافتد. رایکارد با ریتمی کند به تماشاگرش فرصت میدهد تا که آرامآرام در دنیای لیز غوطهور شود.
زندگی لیز در آخرین اثر رایکارد، همانند تمام زندگیهایی که در کارنامهی این فیلمساز اتفاق میافتد، درگیر موقعیتهای خاص نمیشود و هرچه که است مسیر معمولی زندگی این شخصیت خواهد بود. اما این مسیر معمولیِ با کشمکشهای کمرنگ، دربرگیرندهی مفاهیم و ایدههای تودرتو اجتماعی، سیاسی و فلسفی است. First Cow رایکارد که با ایدهی غلیظی از جهان سرمایهداری قرن نوزدهم ساخته شده بود و کینگلو و لوکی را در سیطرهی خود داشت، در این قصه نیز با شمایلی رقیقتر بهسراغ قهرمان قصهی رایکارد میآید و او را در خانهای ساکن میکند که صاحباش به قول لیز بار خود را بسته و حاضر نیست برای آب گرم تعمیرکار بیاورد. رایکارد خیلی هوشمندانه از ایدهی گاو ارباب (اولین گاو) به خانهی ویلایی جو، راه پیدا میکند و کارکتر امروزیاش را در دل سرمایهداری نوین جای میدهد.
Showing Up، متفاوتترین و First Cow بهترین فیلم کارنامهی رایکارد است
Showing Up، متفاوتترین و First Cow بهترین فیلم کارنامهی رایکارد است. اولین گاو فیلمی بود که در یک ترکیب ژانری اتفاق میافتاد، نئووسترنی که دربرگیرندهی داستانی از رفاقت و سرمایهداری بود. رایکارد در این فیلم یک همپوشانی حسابشده و دقیق از دنیای فیلمهای هنری و تجاری را تحویلمان میدهد، اثری که هم مخاطب عام را در چنگ خود دارد و هم مخاطبی که در جستجوی فیلمهایی مثل وندی و لوسی است. اولین گاو در استفاده و پرداخت همهی عناصر جهان رایکارد مثل احترام به دوستی، طبیعت، سرمایهداری، تنهایی، قابهای مینیمال و… غوغا میکند. فیلم نمایش اما به مثابهی برگشتی به عقب برای جهان رایکارد است. گویی این فیلمساز علاقهی چندانی به پیرنگهای پیچیدهتر و قصههای سختتر ندارد.
همانطور که قبلا نیز اشاره شد، نمایش، فیلمی رایکاردی است، با این تفاوت که Showing Up، پرداخت متفاوتتری را نسبت به سایر آثار این فیلمساز طی کرده است. گویی رایکارد نیز از سرگشتی کارکترهایش خسته شده و تصمیم دارد تا آنها را به سامانی برساند. وندی بعد از اینکه ماشین و سگاش را از دست میدهد با قطاری به ناکجاآباد میرود.، کینگلو و لوکی هنوز به موفقیت نرسیده، استخوانهایشان کنار هم در جائی پیدا میشود. امیلی و دیگر اعضای کاروان در میانبر میک بعد از روزها سرگشتی، جائی را برای ماندن پیدا میکنند. آوارگی و نداشتن یک زندگی منسجم، خاصیت این شخصیتها است اما لیزِ Showing Up، معلوم است که هیچگاه آواره نبوده و زمانی خانوادهاش نیز دور یکدیگر جمع میشدهاند. لیز این قصه خانهای برای ماندن دارد، شغل دارد، هدفاش مشخص است و برای چیزی که میداند چیست تلاش میکند. رایکارد در آخرین اثر خود به شخصیت دلخواهاش بهطرز دیگری مینگرد و از لیز آوراه نمیسازد، سرگرداناش نمیکند و در عوض هدفی مشخص برایش دارد. او حتی در پایان قصه نیز به آرامش میرسد و دوستیاش را از سر میگیرد، اتفاقی که برای هیچکدام از کارکترهای رایکارد تاکنون نیفتاده است.
فیلم نمایش از لحاظ نوع پیرنگ نیز، صاحب قصهی آرامتری نسبت به دیگر آثار رایکارد است. در این فیلم شخصیتها نه همانند آدمهای میانبر میک درگیر پیرنگ بقا هستند و نه شبیه جاش در حرکات شبانه دست به قتل میزنند و دروغهای بزرگ میگویند. مخاطب در این فیلم دیگر آن حس دلشوره و اضطرابی که برای کشمکشهای زندگی وندی داشت را نسبت به زندگی لیز ندارد و لیز نیز همانند وندی از طرف جامعه و مشکلات بیحداش تهدید نمیشود. طبیعت در جهان رایکارد یکی از عناصر جدانشدنی روایتهای اوست. حرکات شبانه فیلمی است که در رسای طبیعت ساخته شده، در اولین گاو همهی کارکترها زندگیشان به طبیعت وابسته است، وندی شبها در جنگل میخوابد و امیلی و گروهاش برای زنده ماندن به طبیعت و درخت پناه میآورند. در Showing Up اما دیگر طبیعت بهعنوان یک شخصیت و عنصری قاعدهمند عمل نمیکند و حضور کمرنگتری را در قصه دارد و جزئی از اتفاقات پیرنگ نیست.
در Showing Up دیگر طبیعت بهعنوان یک شخصیت و عنصری قاعدهمند عمل نمیکند و حضور کمرنگتری را در قصه دارد و جزئی از اتفاقات پیرنگ نیست
یکی از تغییرات اساسی دنیای رایکارد، پرداختن به هنر است. در فیلمهای قبل از Showing Up، این طبیعت بود که یا بهعنوان زیرمتنی تأثیرگذار در روایت عمل میکرد یا بخشی از قصه و پیرنگ را تشکیل میداد. حال در این فیلم هنر کاملا جای طبیعت را گرفته و گویی رایکارد در پی ادای احترامی به هنر رفته است. هستهی مرکزی فیلم نیز به هنر و زندگی هنرمندانهی قهرمان قصه وفادار خواهد بود. Showing Up حول اجرا و برپایی نمایشگاه مجسمه و فیگور لیز و نگهداری از یک کبوتر زخمی میچرخد. اینجا است که رایکارد یکی از استعاریترین قصههای خودش را خلق میکند. قرینگی پر گرفتن کبوتر جو، جمع شدن خانواده و دوستان لیز کنار یکدیگر، دوستی دوبارهی لیز و جو حین خلق و نمایش یکسری مجسمههای بیجان همگی به نقطهای تازه در کارنامهی رایکارد میرسد، اینکه هنر جان میبخشد.
Showing Up، نیز همانند بیشتر آثار رایکارد، فیلمی زنانه است او در این اثر دست به تغییرات بزرگی در نوع نگرش خود میزند و اثری متفاوتتر را نسبت به دیگر آثاراش خلق میکند. این فیلم اما همانند آخرین گاواش نمیتواند تبدیل به اثری ماندگار شود، چراکه جهانی را که او ساخته، نه چیز تازهای را همراه خود دارد و نه برای مخاطب حاوی تجربهای جدید است.
Gold