در حمایت از مگس؛ این حشره مزاحم چگونه علم را متحول کرد؟

در حمایت از مگس؛ این حشره مزاحم چگونه علم را متحول
کرد؟
همانطور که بیشتر مردم ویژگیهای آزاردهنده و صفات مثبت دوستان خود را میپذیرند، نباید مگسها را فقط براساس رفتار منفی آنها قضاوت کنیم. اریکا مک آلیستر حشرهشناس در کتابی با عنوان «زندگی اسرارآمیز مگسها» استدلال میکند که باید چشمان خود را رو به اهمیت اقتصادی و زیستمحیطی عظیم مگسها باز کنیم.
برای مثال، بسیاری از گیاهان (ازجمله درخت کاکائو که از آن شکلات تهیه میکنیم) برای گردهافشانی به دوبالان وابستهاند. یا سعی کنید دنیایی را تصور کنید که در آن مگسها وجود ندارند تا حیوانات مرده را تجزیه کنند. در ادامه با زومیت همراه باشید تا بهنقل از وبسایت کانورسیشن، از زاویه دیگری به مگس میوه یا مگس سرکه (دروزوفیلا ملانوگاستر) نگاه کنیم.
مگسهای سرکه ممکن است کوچک باشند، اما وقتی روی میوههای درحال رسیدن معلق هستند، یا وقتی به صورت دستهجمعی از سطل زباله بیرون میآیند، میتوانند دردسر بزرگی باشند.
مگسها و پشهها به گروهی از حشرات به نام دوبالان (Diptera) تعلق دارند. گونه دروزوفیلا اولین بار در سال ۱۸۳۰ توسط یوهان ویلهلم مایگن توصیف شد و از آن زمان جایگاه والایی در میان دانشمندان به دست آورده است.
مگس میوه بهتر از همه جانوران جهان درک شده است و به نیروگاهی برای پژوهشهای پزشکی مدرن تبدیل شده است. ده تن از دانشمندانی که روی مگس میوه کار کردهاند، جایزه نوبل فیزیولوژی یا پزشکی را دریافت کردهاند.
همکاری میان علم و مگسها از اوایل دهه ۱۹۰۰ آغاز شد. در آن زمان، زیستشناسی به نام توماس هانت مورگان در دانشگاه کلمبیا در تصمیم گرفت با مطالعه مگس سرکه تئوریهای تکاملی مانند ارتباط جهشهای ژنتیکی با ویژگیهای دیگر را آزمایش کند و در سال ۱۹۰۰ تئوری توارث گریگور مندل را که در سال ۱۸۶۵ منتشر شده بود، مجددا کشف کرد.
کمک به رشد علم
مورگان اولین فردی نبود که روی مگس سرکه مطالعه میکرد. اما ایده او برای بهرهبرداری از پرورشگاه ارزان مگس (تکههای موز در بطریهای شیر) و تولیدمثل سریع (یک نسل در حدود ده روز و حدود ۱۰۰ تخم به ازای هر مگس ماده در روز) مطالعه تکامل را در آزمایشگاه ممکن میسازد. علت آن است که مشاهده تغییرات تکاملی در جمعیتهای بزرگ گونهای با گردش نسلی بالاتر آسانتر است.
آزمایشهای مورگان درزمینهی تولید پرورش انبوه صدها هزار مگس منجر به کشف مگس سرکهای شد که برخلاف مگسهای معمول که چشمهای قرمزی دارد، دارای چشمهای سفید بود. مطالعات بعدی مورگان و تیمش روی نتایج چشم سفید این مگس نشان داد که ژنها به شکل منظمی روی کروموزومها قرار دارند و ژنها میتوانند جهش پیدا کنند. درک جدید پایهگذار ژنتیک کلاسیکی شد که با آن آشنا هستیم و منجر به درک مواردی مانند نحوه توارث بیماریهای ژنتیکی شد.
در دهه ۱۹۴۰ دانشمندانی ازجمله جرج بیدل و ادوارد تاتوم نشان دادند که برخی از ژنها کدکننده پروتئينهایی هستند که میتوانند به واکنشهای شیمیایی کمک کنند و مولکولهای موردنیاز سلول را تولید کنند. پژوهشگران دیگر ساختار مارپیچ دیانای را ترسیم کردند و کد ژنتیکی را رمزگشایی کردند. ازطریق این تحولات، امکان بررسی سوالهایی که مدتها دانشمندان درمورد آن بحث میکردند، امکانپذیر شد. بهعنوان مثال، اینکه چگونه ژنها فرایندهای زیستی پیچیده مانند ایجاد ارگانیسمی کامل از یک سلول تخم بارورشده را مورد بررسی قرار دادند. دانشمندان بهتدریج با استفاده از میکروسکوپ تکنیکهایی برای مطالعه رویان مگس سرکه در پوسته تخم نیم میلیمتری شفاف آنها ایجاد کردند.
Warrior