آخر هفته چه فیلمی ببینیم: سفر به سینمای آلمان و مطب دکتر کالیگاری
آخر هفته چه فیلمی ببینیم: سفر به سینمای آلمان و مطب دکتر
کالیگاری
بین زمان پخش اولین و آخرین اثر انتخابشده برای این مقالهی معرفی فیلم سینمایی، ۱۰۲ سال اختلاف وجود دارد. بااینحال همهی آنها متعلق به سینمای آلمان هستند.
آلمان بدون شک نقشی پررنگ در تاریخ سینما دارد. از همان زمان که اکسپرسیونیسم به سینمای این کشور غنا بخشید، آلمان میزبان فیلمسازهای تأثیرگذار پرشماری بود. البته که کارگردانهای این کشور هم با گذر زمان به انواع گوناگونی از قصهگویی سینمایی رو آوردند. در نتیجه اکنون که به دنیایی از فیلمهای آلمانی لایق توجه نگاه میکنیم، آثار متفاوتی از ادوار مختلف را میبینیم؛ نه فقط یکسری از فیلمهای مشخص گیرافتاده در بخشی از تاریخ.
نخستین اثری که در شمارهی ۲۹۳ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» قرار گرفته، بهمعنی واقعی کلمه لیاقت دریافت صفت جریانساز را دارد. زیرا تعداد فیلمهایی که بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم تحت تاثیر آن قرار گرفتهاند، احتمالا قابل شمارش نیست.
The Cabinet of Dr. Caligari (1920)
ژانر وحشت در سینما به مطب دکتر کالیگاری بدهکار است. به همین سادگی.
این اثر درخشان سینمای صامت که خوشبختانه به مرور زمان نسخههایی باکیفیتتر از آن در دسترس سینمادوستها قرار گرفتند، سینما را بهعنوان یک مدیوم هنری جدید در آغوش کشید و موفق به خلق تجربهای ماندگار برای تماشاگرها شد. معماری پرجزئیات و عجیبی که دنیای فیلم را از جهان عادی جدا میکند، ارتباط تنگاتنگی با مضامین فیلمنامه دارد. بازیگرها هم کاملا متناسب با این فضاسازیها به ایفای نقش و تنظیم حرکات خود میپردازند تا چشمهای ما باور کنند که شخصیتها در این دنیای کج و معوج خوفناک گیر افتادهاند.
البته که فیلم The Cabinet of Dr. Caligari هم به مانند انواعواقسام آثار داستانی دیگر، بدون منابع الهام ساخته نشد. این فیلم هم از تئاتر تاثیر پذیرفت و هم در چند بخش از داستانهای قدیمی مثل دیو و دلبر ایده گرفت. اما قرار نیست فیلمها بدون منبع الهام باشند تا اورجینال و خاص از آب دربیایند.
مطب دکتر کالیگاری دارای جسارت مثالزدنی در استفاده از ترفندهای داستانی، تصویرسازیهای ویژه و دست بالا گرفتن مخاطب است. بسیاری از عناصر روایی که اکنون مرسوم هستند، در آن زمان به شکل سنتشکنانه در The Cabinet of Dr. Caligari مورد استفاده قرار گرفتند. این فیلم در آن زمان مخاطبها را جادو کرد؛ با اینکه در پشت صحنه گاهی سازندگان انقدر با محدودیتهای فناوری دستوپنجه نرم میکردند که باید سایهها را با نقاشی روی دیوار میکشیدند.
Aguirre, the Wrath of God (1972)
این حقیقت که ورنر هرتسوک در دنیای مستندسازی بهعنوان یکی از اساتید معاصر شناخته میشود، روی فیلمهای غیرمستند او نیز تاثیر گذاشتهاند. چرا که گاهی سطحی از باورپذیری را در فیلمهای او میبینیم که معمولا جایی در سینمای داستانی ندارد. اگر فیلم Aguirre, the Wrath of God را مقابل یک مخاطب عادی و بیخبر اطلاعات پیرامون اثر بگذارید و بگویید ثانیه به ثانیهی آن براساس اتفاقات واقعی ساخته شده، احتمالا بهسادگی حرف شما را باور میکند؛ با اینکه هرتسوک در هنگام نوشتن فیلمنامهی آن ابایی از تغییر جزئيات و استفاده از تخیل برای پر کردن نقاط خالی داستان واقعی نداشت.
قصه دربارهی یک فرد قدرتطلب، بیرحمیها و جنون او برای پیدا کردن شهرهای پر از طلا در دل جنگلهای آمازون است. در مرکز روایت داستان او، دوربین روی دست همراهبا شخصیتها قدم به طبیعت عجیب میگذارد و رویارویی آنها با چالشهای گوناگون را به تصویر میکشد. هرتسوک طوری فیلم را ساخته که در چند بخش احساس میکنیم اینجا خبری از داستانسرایی و بازیگری نیست، بلکه داریم فیلمهای ضبطشده از این آدمهای چند صد سال قبل را تماشا میکنیم. در عین حال یکی از تکاندهندهترین سکانسهای فیلم، با شکسته شدن دیوار چهارم توسط بازیگر به اوج میرسد؛ زمانیکه او مستقیم به دوربین (بخوانید تماشاگر) نگاه میکند.
Alice in the Cities (1974)
ویم وندرس. همراهی ژورنالیست با دختربچهی ۹ساله.
در ۱۸ دقیقهی آغازین فیلم جادهای Alice in the Cities خبری از مبدا یا مقصد نیست. ما بهصورت دقیق نمیدانیم کاراکتر از کجا آمده، بهدنبال چیست و مقصد او کجا است. فقط مردی را میبینیم که بین پمپ بنزین، جاده و متل جابهجا میشود. همیشه در راه است، اما ظاهرا هرگز به مقصد نمیرسد.
این گمگشتگی در رفتارهای او نیز پیدا است. دوربین دارد. عکس هم زیاد میگیرد. ولی عکاس حرفهای نیست. عکسها را طوری ثبت میکند که گویا ضروری نیستند. در عین حال به آنها اهمیت میدهد. زندگی را هم جوری جلو میبرد که انگار ضروری نیست. ولی بعضی از مواقع هم عصبانی میشود که زندگی درست جلو نمیرود. وقتی تلویزیون متل خوب کار نمیکند، اول کوچکترین اهمیتی نمیدهد. اما مدتی بعد بلند میشود و تلویزیون را میشکند.
وندرس وقتی میخواهد این مسافر را در اولین سکانس فیلم به ما معرفی کند، اول یک هواپیما را در آسمان نشان میدهد. سپس انقدر پایین میآید تا به ساحل برسد. درنهایت ما زیر اسکله برای اولینبار شخصیت اصلی قصه را میبینیم. جالب اینجا است که فیلم در اصل از زمانی شروع میشود که او به اجبار از اتومبیل خود دل میکند و به فرودگاه میرود. بهدنبال خرید بلیت است تا با هواپیما به آلمان برگردد؛ به این امید که آنجا کار نیمهتمام خود را کامل کند.
فیلیپ مثل بسیاری از شخصیتهای دیگر فیلمهای ویم وندرس، قبل از اینکه مقصد دقیقی داشته باشد، باید همسفر پیدا کند. بعضی از آدمها بهلطف همراهی با همسفرها، جهان را بهتر میبینند. هم بهتر میفهمند از کجا آمدهاند و هم بهتر میفهمند که به کجا میروند.
All Quiet on the Western Front (2022)
سکانسهای خونین و بسیار خشن زیادی در فیلم All Quiet on the Western Front وجود دارند. از بریدن گردن مرد با چنگال تا فرو بردن گل در حلق سرباز زخمی برای ساکت کردن او. اما میان همهی این جلوههای حقیقی و پلید جنگ، در ترسناکترین سکانس فیلم فقط محل تحصیل چندین و چند جوان آلمانی را میبینیم.
پسرهایی که هیچ شناختی از دنیا ندارند، فریاد میزنند و بالا و پایین میبرند. بیاندازه خوشحال هستند. حتی بزرگترهای تحصیلکرده و سختگیر هم به آنها میگویند که باید به خود افتخار کنند. از خوشحالی نعره میزنند تا نشان دهند که چهقدر سپاسگزارند که در این زمانه متولد شدهاند. چهقدر خوشحالند که در دوران جوانی آنها، افتخار رفتن به جهبه غربی در جنگ جهانی اول به آنها داده شده است.
سرود میخوانند. با خوشحالی راه میروند. گویا قرار است در شهر پاریس اردو برگزار شود و همه دعوت هستند. تماشای حماقت، بچگی و نادانی آنها مخاطب را میترساند. قبل از اینکه به میدان نبرد برسند و ببینند که جنگ چهطور همهچیز و همهکس را به خاک و خون میکشد، ما از دیدن خوشحالی آنها میترسیم؛ از دیدن اینکه چهطور روح و روان یک پسر جوان به قدری به بازی گرفته شده است که رضایتنامهی پدر را جعل میکند تا فرصت حضور در این سفر شگفتانگیز را از دست ندهد.
در تمام مدتی که آنها مشغول بالا و پایین پریدن هستند، صداگذاری عالی فیلم خبر از نزدیک بودن وحشت میدهد. بوم! بوم! بوم! فیلم هم در نمایش این وحشت کم نمیگذارد. All Quiet on the Western Front یک فیلم آلمانی با بازی دانیل برول است که در آن جنگ آلمان با فرانسه را میبینید. باتوجهبه خشونت عریان اثر، فقط مخاطب بزرگسال میتواند به سراغ دیدن آن برود.
است