وقتی خانواده پناه نیست؛ چرا فرزندان با والدین خود قطع رابطه میکنند؟

وقتی خانواده پناه نیست؛ چرا فرزندان با والدین خود قطع رابطه میکنند؟
سارا چند روز پس از بیستویکمین سالروز تولدش، ارتباطش را با مادرش قطع کرد. او که بهمنظور حفظ حریم خصوصیاش، خود را سارا مینامد، میگوید: «احساس خشم شدیدی داشتم». این قطع ارتباط در جریان تماس تلفنی تنشآلود و همراه با مشاجره رخ داد.
این واقعیت که والدین سارا به دلیل مشغله زیاد، فرصت جشنگرفتن تولد او را پیدا نکرده بودند، فقط بخشی از ماجرا بود. فراتر از آن، سارا از سردی، خودمحوری و بیتفاوتی مادرش نسبت به زندگی او به ستوه آمده بود. او تحصیلات سارا را بیارزش میدانست و پیوسته او را تحت فشار میگذاشت تا در مزرعه خانوادگی کمک کند. بااینحال، آنچه بیش از همه سارا را آزرده ساخته بود، ناتوانی یا کوتاهی مادرش در حمایت از او دربرابر پدری سلطهجو و گاه آزارگر بود.
سارا به مدت دو تا سه سال هیچگونه تماسی با مادرش نداشت و مادرش نیز هرگز برای برقراری ارتباط با سارا پیشقدم نشد. سارا به یاد میآورد: «احساس رهایی داشتم».
زمانی که سارا تصمیم گرفت به خارج از کشور مهاجرت کند، نمیخواست روابطش را با خاطرهای تلخ به پایان برساند و دوباره با والدینش تماس گرفت. بهگفتهی او، والدینش هیچ نشانهای از پشیمانی بروز ندادند و طوری رفتار کردند که گویی اتفاقی نیفتاده است. در طول دو دههی بعد آنها بارها با هم قطع ارتباط کردند.
پدیده رایج
بسیاری بر این باورند که قطع رابطه با اعضای خانواده رو به افزایش است، اما دادههای محکمی برای تایید این موضوع در دست نیست. هرچند، براساس آمار و مطالعات موجود، قطع ارتباط میان اعضای خانواده شایعتر از چیزی است که تصور میشود.
تصمیمگیری برای قطع رابطه با والدین، انتخاب دشواری است که عواقب عاطفی و روانی عمیقی دارد. پس قطع رابطه با والدین در چه شرایطی تصمیمی درست به شمار میآید؟ میرایام فرانکل، روزنامهنگار بیبیسی در مطلبی به این موضوع پرداخته است.